ترور ناجوانمردانه و نابخرادانه ی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی این روزها بیش از پیش اهمیت انتخاب صحیح و از روی خرد ورزی را در کنشگری های سیاسی مان خصوصا در انتخابات پیش روی یازدهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی نمایان ساخته است،چه اینکه در ۴ سال گذشته و با به روی کار آمدنِ دولتِ جدید آمریکا، شاهد رخت بستن عقلانیت و نیز اهمیت داشتنِ خرد جمعی در عرصه ی سیاست آن کشور بوده ایم و مردم جهان نیز با توجه به سیاست های دولت آمریکا مبنی بر زورگویی و تمامیت خواهی متاثر از این شرایط بوده اند.
تغییرات پی در پی بدون مشورت در سطوح عالی اجرایی و در کابینه، در کنار اتخاذ تصمیماتی که به وجهه ی این کشور در مجامع بین المللی لطمه زده است(خروج از برجام تا خروج از توافقات محیط زیستی و …) همه و همه موجبات خدشه دار شدن هویت کِدر این کشور را در جهان فراهم کرده است.
دونالد ترامپ را می توان به عنوان سمبل یک انتخاب غلط توسط مردم ایالات متحده این روزها و بعد از دستور وی مبنی بر ترور سردار حاج قاسم سلیمانی معرفی کرد.فردی که با آن سابقه ی تاریک در زندگی شخصی و اتهام تخلفاتِ گسترده مالی و اخلاقی وارد کارزارِ انتخاباتی کشورش شد و در ماراتنی نفس گیر بر رقیب خود از حزبِ دموکرات یعنی هیلاری کلینتون فائق آمد و موجبات افول بیش از پیش تک تکِ ستاره های پرچم ایالات متحده را در سال های پایانی دور اول ریاست جمهوری اش فراهم کرد.
حال از شما می خواهم کمی واقع بینانه و با چشمانی باز در آستانه ی انتخاباتِ یازدهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی به ترکیبِ نمایندگان کنونی مان نگاه کنید و یک بار دیگر دلایل خویش برای انتخاب نماینده یا نمایندگان فعلی را مرور کنید و آن ها را با شرایط فعلی کشور و شهرمان بسنجید.آیا آن دلایل همچنان معتبر هستند؟آیا می توانیم با تکیه بر همان دلایل به افراد فعلی تکیه کنیم یا می باید دلایل جدیدی را عنوان کرده و بر درختان جدیدی تکیه کنیم؟درختانی جوان،اصلح و در عین حال سازش ناپذیر از جنس پاکی و بی آلایشی.فراموش نکنیم این ما هستیم که می توانیم با انتخاب خودمان فردی فاسد و دیوانه را روانه ی مجلسی کنیم یا فردی که قرار است در وضع قانون و بهبود وضعیت ما قوانینی را وضع و از حیثیت خانه ی ملت به عنوان رکن همه ی امور دفاع کند.فراموش نکنیم گام دوم انقلاب گام تغییر است و عقلانیت.